۱۰/۰۹/۱۳۸۸
۱۰/۰۸/۱۳۸۸
۹/۲۳/۱۳۸۸
۹/۱۸/۱۳۸۸
کاش شیرینی خامه ای را همان اول برداشته بودم

هفدهم آذر ماه
خانه هنرمندان-داخلی-شب
هر از چند گاهی ناپرهیزی می کنم و راهم رو به سمت خانه هنرمندان کج می کنم، اول هر ماه هم برنامه هایی که جالب به نظر میرسه رو به ذهنم می سپارم، یکی از این برنامه ها که به نظرم جالب اومد، نمایشگاه عکس هدیه تهرانی بود. البته طبق برنامه خانه هنرمندان نمایشگاه قرار بود روز هجدهم افتتاح بشه ولی بعضی روزنامه ها به اشتباه روز افتتاح رو هفدهم آذر ذکر کرده بودند. برای همین اگر روز هفدهم آذر به خانه هنرمندان تشریف می بردید با انبوهی از مشتاقان و هواداران خانم تهرانی مواجه میشدین.
بنده خدا مسئول خانه هنرمندان اشکش درمده بود، میگفت افتتاحیه نمایشگاه خانم تهرانی فرداهه، من نمی دونم آخه این جا منتظر چی هستین؟!!
البته یه حسن یا بهتر بگم ،ضرری که برای من داشت، خرید دو تا بج جدید بود :)
هجدهم آذر
خانه هنرمندان-داخلی و خارجی باهم-شب
به اتفاق دوستان رفتیم تا ربان قرمز رنگ نمایشگاه عکس خانم تهرانی رو پاره پوره کنیم!
بعد از کلی انتظار جلوی در اصلی خانه هنرمندان، وارد نمایشگاه شدیم،اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد، دکه ی اشانتیون(صلواتی) قهوه جاکوبز و میزهای چیده شده از شیرینی تر! بود.
اولین باری بود می دیدم که این همه جمعیت از خانه هنرمندان بازدید می کنند. اولین تابلوی نمایشگاه رو از همه دوستتر داشتم ولی خوب با دیدن بقیه تابلوها خیلی حس خاصی بهم دست نداد. به نظرم اگه بیست درصدِ کارهاشو می ذاشت بهتر جواب می داد.
من به شخصه از همه آثار پنج تاش رو بیشتر نپسندیدم، شما رو نمی دونم.
ولی تنها چیزی که این نمایشگاه منو رنج داد، این بود که چرا همون اول نرفتم شیرینی خامه ای بخورمو بیخودی تریپ شخصیت برداشتم :)
پی نوشت : عکس مربوط به کارهای خانم تهرانیه، فقط یه خورده سرعت دستم زیاد بوده :)
۹/۱۲/۱۳۸۸
۹/۱۰/۱۳۸۸
۹/۰۳/۱۳۸۸
ساعت 9 صبح

-مامان من دارم میرم زن بگیرم
-چطور شده؟ نظرت راجع به ازدواج تغییر کرده؟
-نه من همیشه نظرم در مورد ازدواج مثبت بوده، اصلا یکی از سنت های پیغمبر اسلام ازدواجه
با ازدواج و تشکیل بنیان مقدس خانواده نسیم رحمت در جای جای این جامعه شروع به وزیدن می کنه.
-می ذاشتی منم باهات میومدم؟
-نه مامان باید هر چی زودتر برم، می ترسم دیر بشه
-حالا کی هست؟ من می شناسمش؟ خونوادش چی؟ خونوادشونو می شناسی؟ خدا پیغمبر سرش میشه؟
-چطور شده؟ نظرت راجع به ازدواج تغییر کرده؟
-نه من همیشه نظرم در مورد ازدواج مثبت بوده، اصلا یکی از سنت های پیغمبر اسلام ازدواجه
با ازدواج و تشکیل بنیان مقدس خانواده نسیم رحمت در جای جای این جامعه شروع به وزیدن می کنه.
-می ذاشتی منم باهات میومدم؟
-نه مامان باید هر چی زودتر برم، می ترسم دیر بشه
-حالا کی هست؟ من می شناسمش؟ خونوادش چی؟ خونوادشونو می شناسی؟ خدا پیغمبر سرش میشه؟
-مامان این بحث ها اصلا مهم نیست، چرا نمی خوای واقعیت امر رو درک کنید، من می خوام ازدواج کنم و
هیچ کدوم از این مسائل حاشیه ای نمی تونه جلوم رو بگیره!
-...
-...
-ضمنا برای نهار هم نمیام همین طور برای شام
-خونشون کجاس؟
-خونشون کجاس؟
-هان...چی؟نمی دونم ؛ گفتم که، این مسائل حاشیه ای برام اصلا اهمیت نداره!
-راستی این خبر سهمیه متاهلین تو کنکور ارشد رو خوندی؟
-چی...ممم....نه...چطور مگه؟
-راستی این خبر سهمیه متاهلین تو کنکور ارشد رو خوندی؟
-چی...ممم....نه...چطور مگه؟
-هیچی می خواستم بگم طرح خوبیه، می تونه جوونا رو به ازدواج ترغیب کنه؛ اما حیف که هنوز تصویب نشده!
-...راستی گفتی نهار چی داریم؟
-...راستی گفتی نهار چی داریم؟
۸/۲۲/۱۳۸۸
۸/۱۱/۱۳۸۸
طرح استقرار دائمی روحانیون در مدارس

دوران سرماخوردگی من در منزل فوایدی هم داشت که یکی از آن ها سر زدن به تمامی صفحات روزنامه های صبح و عصر و شام بود که اغلب از آن ها سرسری عبور می کردم. در این بین به مطلبی در روزنامه همشهری شنبه برخوردم که برایم بسیار جالب بود. با مطالعه مطلب فوق الذکر به این نتیجه رسیدم که با اجرای این طرح نه تنها جوانان این مرز و بوم انسان های وارسته و فهیمی خواهند شد بلکه میزان تنفر قشر جوان از قشر روحانی به شدت کاسته می شود و موانع ظهور حضرتش به حمد الله برداشته می شود
۸/۰۶/۱۳۸۸
۸/۰۵/۱۳۸۸
اشتراک در:
پستها (Atom)