تاملات ذهنی یک پیاده رو
۸/۰۵/۱۳۸۸
پیاده روی در نیمه شب
یک روز
یک شب
یک نفر در اغمای جرعه ای از عشق
در خماری قدم هایت
خاطر مشوشت را التیام می بخشد
۱ نظر:
ناشناس
چهارشنبه آبان ۰۶, ۰۸:۴۳:۰۰ بعدازظهر
من رو یاد پیاده روی تو تجریش و نگاه کردن به آدم ها برای پیدا کردن نیمه گمشده انداخت...
:)
پاسخ
حذف
پاسخها
پاسخ
افزودن نظر
بارگیری بیشتر...
پیام جدیدتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
میم.پ.ژ
مشاهده نمایه کامل من
هم پالکی ها
امواج تتا
تضاد
سیب
متین نامه
مریم بانو
موبد آتشگه خاموش
گلابیااا
یکی از...ها
لینکنشتاین
روشنایی های شهر
کمیک های گارفیلد
گارفیلد
آن چه گذشت
◄
2010
(12)
◄
مهٔ
(2)
◄
آوریل
(1)
◄
مارس
(1)
◄
فوریهٔ
(2)
◄
ژانویهٔ
(6)
▼
2009
(13)
◄
دسامبر
(7)
◄
نوامبر
(4)
▼
اکتبر
(2)
فرو بریزد این دیوارها
پیاده روی در نیمه شب
من رو یاد پیاده روی تو تجریش و نگاه کردن به آدم ها برای پیدا کردن نیمه گمشده انداخت...
پاسخحذف:)